نویسنده: برنارد اف. دیک



 

وفاداری به متن یا به روح اثر

برای اقتباس سینمایی از نمایشنامه لازم است آن را بگسترانید. این نکته به ویژه برای نمایشنامه هایی اهمیت دارد که سیر وقایعشان در یک مکان رخ می دهد. جالب این است که بعضی از بهترین نمونه های آثار نمایشی، در این دسته قرار می گیرند؛ روباه های کوچک، اتوبوسی به نام هوس، شباکوچولو، بازگرد، چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟، سفر دراز روز به شب و مانند اینها.
نمایشنامه های موزیکالی مانند من و شاه و کولی برای اقتباس مشکلات کمتری ایجاد می کنند، چون تنوع مکان دارند. آن چه در پی می آید، چند شیوه متداول گستراندن نمایشنامه هایی است که سیر وقایع آنها به یک یا دو مکان محدود است.
* موضوعاتی را که به خاطر عدم امکان نمایش بر صحنه لازم است روایت شوند، تصویرسازی کنید.
* ماجراهای نمایشنامه گردش ( 1953) اثر ویلیام اینگ در حیاطی بین دو خانه در شهرکی واقع در کانزاس می گذرد. بنابراین گردش کارگران در روز کارگر، که الهام بخش عنوان اثر (و جزئی مهم در طرح داستان نمایشنامه است) سر صحنه نمایش داده نمی شود. از آنجا که این نمایشنامه درباره حضور یک غریبه در این شهر و تأثیر او بر همه شخصیت هاست، دانیل تاراداشِ فیلمنامه نویس در اقتباس از این اثر به سال 1956، مهم ترین اتفاقات نمایشنامه را در گردش دسته جمعی قرار داد؛ جایی که شخصیت ها از ماهیت حقیقی و درونی ترین افکار خود پرده بر می دارند. جاش لوگان، کارگردان فیلم نیز از گردش بهره برد تا به مخاطبان تصویری روشن از مراسم آخر تابستان در یکی از روستاهای آمریکا ارائه کند.
گورویدال در نوشتن فیلمنامه ای بر مبنای نمایشنامه ناگهان، تابستان گذشته (1958) اثر تنسی ویلیامز، صحنه های بیشتری به آن افزود، چرا که نمایشنامه فقط در یک مکان اتفاق می افتد؛ در باغ. در نمایشنامه چنین می خوانیم که کاترین هالی را به گمان این که دیوانه است در تیمارستان دولتی لیونز ویو ( view s'lion) بستری می کنند. ویدال و جوزف منکیه ویچ، کارگردان فیلم، با نشان دادن کاترین (الیزابت تیلور) در تیمارستان توانستند وضعیت دهشتناک آن مکان را به تصویر بکشند. از آنجا که پیرنگ قصه حول محور لب بری (تکه برداری مغز) کاترین می چرخد، فیلم با نمای عمل جراحی لب بری در اتاق عمل آغاز می شود مهم تر این که هم زمان با تک گویی تأثیرگذار کاترین درباره مرگ پسر عمویش سباستیان، جزئیاتی از این حادثه و اتفاقاتی که به آن منجر شد بر پرده سینما منعکس می شود.
* نمادها را به گونه ای تصویر سازی کنید که از انتزاعی بودن خارج شوند.
* اتوبوس [تراموا] در نمایشنامه اتوبوسی به نام هوس [اثر تنسی ویلیامز] هم نمادین است و هم واقعی، وسیله نقلیه ای است که بلانش دو بوا را به خانه خواهرش می رساند؛ جایی که امیدوار است با پناه بردن به آن از گذشته پلشت و دردآور خود بگریزد. فیلم به ما اجازه دیدن اتوبوس را می دهد؛ اتوبوسی که با بلانش تداعی می شود، چون در آوردن او به محیطی که در آن نابود می شود، نقشی اساسی دارد. در نمایشنامه دیگری از ویلیامز یعنی شب ایگوانا (1962) که به فیلم موفقی بدل شد، ایگوانایی [جانوری شبیه آفتاب پرست] که با طناب بسته شده و در ایوان خانه نگه داری می شود، روی صحنه قابل دیدن نیست. این جانور نماد انسان ناسازگار با جامعه (احتمالا انسان هنرمند) است؛ کسی که جامعه سعی می کند فعالیتش را محدود کند؛ چون آنان که به هنجارها پشت می کنند، برای کسانی که برای حفظ این هنجارها سوگند خورده اند، تهدید به شمار می آیند. با آن که دیدن ایگوانا الزامی نبود، اما جان هیوستون می دانست مخاطبان انتظار دارند این جانور را ببینند. برای همین در فیلمی که در سال 1964 بر مبنای مخاطبان انتظار دارند این جانور را ببینند. برای همین در فیلمی که در سال 1964 بر مبنای این نمایشنامه ساخت، حیوان را به تصویر کشید. دیدن ایگوانا، موجودی که زشتی اش با اصول سنتی زیبایی همساز نیست، نکته مد نظر ویلیامز را برجسته تر می ساخت.
* بعضی وقایع را به مکان دیگری منتقل کنید تا تنوع ایجاد شود.
* لیلیان هلمن چاره ای نداشت جز این که شخصیت بد نمایشنامه اش، نگاه به راین (1941)، در اتاق نشیمن کشته شود، چون تمام سیر وقایع در آن مکان می گذشت. اما در نسخه سینمایی این اثر به سال 1943، ماجرای قتل به گاراژ منتقل شده بود. در اتوبوسی به نام هوس، بلانش پس از بازگشت از کازینوی مون لیک ( Lake Moon) ماجرای خودکشی همسر خود را به میچ شرح می دهد. اما در نسخه سینمایی، بلانش در خود کازینو این قصه را بازگو می کند.
* از اسمی که در نمایشنامه تنها ذکری از آن به میان آمده شخصیتی خلق کنید، یا این که شخصیت تازه ای بیافرینید تا با یکی از شخصیت های نمایشنامه زوجی تشکیل دهد. در نمایشنامه چای و همدردی، الی، نامزد تام لی، صرفاً یک نام است. او که تام لی به سبب ناکمی در عشقش دست به خودکشی می زند، در نسخه سینمایی مبتنی بر این اثر، هم به عنوان یک شخصیت ظاهر می شود هم برخوردش با تام به نمایش درمی آید. در پایان نمایشنامه روباه های کوچک ( 1939) الکساندرا می فهمد که مادرش رجینا مسئول مرگ پدرش است. وقتی در سال 1941 نسخه سینمایی این اثر اکران شد، هیئت نظارت و ممیزی مجازاتی برای رجینا خواستار شد. به باور مسئولان، ماندن الکساندرا با مادرش و یادآوری این که او چه کاری انجام داده، چنین القا می کند که جرم رجینا بدون مکافات می ماند. بنابراین در فیلم، الکساندرا با جوانی به اسم دیوید هیویت خانه را ترک می کند. دیوید در نمایشنامه وجود نداشت. فیلمنامه نویس این شخصیت را خلق کرد تا با الکساندرا همراه شود و رجینا تنها بماند و بار گناهی را که مرتکب شده بر دوش بکشد.
این گونه نیست که همه اقتباس های سینمایی از نمایشنامه های مهم با موفقیتی نظیر موفقیت اتوبوسی به نام هوس، گردش و روباه های کوچک روبه رو شوند. در نمایشنامه تک پرده ای night mother ( 1983) - برنده جایزه ادبی پولیتزر - اثر مارشا نورمن، دختری به مادرش می گوید که شب قصد خودکشی دارد. این نمایشنامه متناظر با وحدت های سه گانه در تراژدی های یونانی است. این وحدت ها عبارت اند از وحدت عمل (وجود یک پیرنگ اصلی در اثر)، وحدت مکان (یک زمینه) و وحدت زمان (زمان ارائه شده در اثر باید متناظر با زمان واقعی اتفاق افتادن ماجرا باشد). طرح داستانی night mother چنان ساختار یافته است که اقتباس سینمایی از آن هم باید پایبند این وحدت ها باشد. در نسخه سینمایی این اثر محصول سال 1986، سیر وقایع کمی گسترانده شده، اما این کار به گونه ای انجام نشده که به تصاویر متحرک روی پرده جان ببخشد و حاصل کار شبیه مجموعه تصاویر بی جان است. اقتباس سینمایی پل نیومن از نمایشنامه باغ وحش شیشه ای به سال 1986، نیز مشکلات این چنینی داشت. نیومن به خاطر احترام فوق العاده ای که به متن داشت، اصلاً سیر و وقایع نمایشنامه را گسترش نداد و نتیجه کار شبیه یک نمایشنامه فیلم برداری شده بود نه یک اثر سینمایی.
بنابراین در [اقتباس سینمایی] پایبندی سفت و سخت به اثر ادبی حتما به خلق فیلم خوب نمی انجامد. این کار شاید منتقدان متعصب را از این بابت راضی کند که متن اصلی دست نخورده باقی مانده است، اما باید به یاد داشت تماشاگران فیلم انتظار فیلم دیدن دارند.
منبع: مجله فیلم نگار شماره 104